او مواجه ميشويم، با ببري کوهستاني يا موجودي آبزي تفاوتي نخواهد داشت و هيچ گونه فهمي از کار و بار وي نميتوانيم به دست دهيم. اين واژگان مشترک و شناخته شده، يا همزباني نيست که امکان فهم ديگران را فراهم ميکند، بلکه عقلانيت مشترک و قبول چنين فرضي است. تنها با قبول همين فرض است که امکان بيشترين فهم و معقولترين تبيين حاصل ميشود. در غير اين صورت، از جهت فهمناپذيري، فرقي ميان انسانهاي ديگر و حيوانات نخواهد بود. به گفته ويتگنشتاين، «اگر يک شير ميتوانست حرف بزند، ما نميتوانستيم حرف او را بفهميم»؛ ۱ زيرا شکاف ميان عقلانيت ما و شيرها چنان عميق است که حتي با همزباني پر نميشود.
حاصل آن که عقلاني بودن ديگران پيش فرض ضروري براي فهم رفتارشان است و همواره بايد توجه داشته باشيم که انسانها داراي مقاصدي هستند و براي رسيدن به آنها زبان و اندامهاي حرکتي خود را به کار ميگيرند. از اين رو، لازم است که رفتار ديگران را «در کل و عموماً» عقلاني بدانيم، اما اين به معناي آن نيست که يکايک رفتارهايشان عقلاني است.۲
اصلي اخلاقي و معرفتي
امروزه در برخي منابع فلسفي و اخلاقي تأکيد ميشود هنگامي که ميخواهيم ديدگاه رقيب را بيان و نقد کنيم، انصاف، شفقت و خيرخواهي۳ به خرج داده آن را در بهترين شکل ممکن ارائه نماييم و براي اين کار بايد نهايت سعي خود را بکنيم تا تبييني معقول۴ از آن به دست دهيم.۵ با تأمل بيشتر در ابعاد اين اصل و ديدن بحثهاي مختلف، متوجه ميشويم که اين اصل دو جنبه دارد: اخلاقي و معرفتي. طبق جنبه اخلاقي بايد بکوشيم تا بدبيني خود را نسبت به گفتار و رفتار ديگران به حداقل برسانيم و وجهي از نظر اخلاقي مقبول براي آنها فراهم کنيم، مگر آن که خلافش ثابت گردد. افزون بر آن، اين اصل جنبهاي معرفتي دارد که چندان به آن توجهي نشده است. از اين منظر، اين اصل فقط بيانگر يک دستور اخلاقي نيست، بلکه توصيهاي معرفتي است براي فهم درستتر واقعيت و حقيقت. نخست به جنبه اخلاقي اين اصل بپردازيم.
1. جنبه اخلاقي
شهيد ثاني از اين اصل برداشتي بيشتر اخلاقي دارد و در تحليل آن ميکوشد. از اين منظر، احاديث مربوط را تحليل و تفسير کند. وي با حرام شمردن بدبيني نسبت به ديگران تأکيد ميکند
1.پژوهشهاي فلسفي، ص۳۹۳.
2.. همان، ص۱۹۷.
3.. Charity.
4.. Plausible.
5.. Applying ethics: a text with readings، p.۶۳.