احادیث داستانی واگذاری انسان به خود

امام صادق(ع) از خدا می خواهد که حتی کمتر از چشم برهم زدن هم او را به خود وا نگذارد.

الکافی عن ابن أبی یعفور: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ(ع) یقولُ ـ وهُوَ رافِعٌ یدَهُ إلَی السَّماءِ ـ:

رَبِّ لا تَکلنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَدا، لا أقَلَّ مِن ذلِک ولا أکثَرَ.

فَما کانَ بِأَسرَعَ مِن أن تَحَدَّرَ الدُّموعُ مِن جَوانِبِ لِحیتِهِ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَی فَقالَ: یابنَ أبی یعفورٍ، إنَّ یونُسَ بنَ مَتّی وَکلَهُ اللّهُ عز و جل إلی نَفسِهِ أقَلَّ مِن طَرفَةِ عَینٍ فَأَحدَثَ ذلِک الذَّنبَ.

قُلتُ: فَبَلَغَ بِهِ کفرا، أصلَحَک اللّهُ؟

قالَ: لا، ولکنَّ المَوتَ عَلی تِلک الحالِ هَلاک.[۱]

الکافی ـ به نقل از ابن ابی یعفور ـ:

از امام صادق(ع) که دستش را به سوی آسمان برداشته بود، شنیدم که می فرمود: «خداوندا! هرگز مرا چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار، نه کمتر از آن و نه بیشتر» و بی درنگ، اشک از گوشه های محاسنش سرازیر شد. سپس رو به من کرد و فرمود: «ای پسر ابو یعفور! خداوند عز و جل، یونس بن متّا را کمتر از یک چشم بر هم زدن، به خودش وا گذاشت و در نتیجه، آن گناه از او سر زد».

گفتم: به سلامت باشی، آیا آن گناه، او را به حدّ کفر رساند؟

فرمود: «نه؛ امّا مردن در آن حال، هلاکت است».


[۱]الکافی: ج ۲ ص ۵۸۱ ح ۱۵، بحار الأنوار: ج ۱۴ ص ۳۸۷ ح ۶، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۴، ص ۲۵۸.