ولى حقّ معناى آن را جز ذات اقدس الهى كسى درك نمىكند. بايد توجه داشت كه كلمه «مدحة» در خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام ، اسم است به معناى «ما يُمدح به». و چون به ضمير اضافه شده است، مىفهماند كه ستايشِ خاصّ خدا و لايق به او را، سخنوران از عهده برنمىآيند.
2) در ادامه جملات قبل، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
الذى لا يدركه بعد الهمم ولا يناله غوص الفطن
«خدايى كه همّتهاى بلند در تلاش براى معرفت او به ادراك او نخواهند رسيد و بلندى همّت در اين باب تأثيرى ندارد. و غوّاصى و ژرفانديشى هوشها نيز او را نخواهند يافت»
حاصل اين دو جمله اين است كه براى معـرفت حقيقت ذات حق، نه تلاش پىگير و نه تيزهوشى و دقّت، هيچكدام نتيجهبخش نيست. در اينجا اصل اول به طور قطعى تثبيت مـىشود كه شناخت او به ناشناختـه بودن است ولهذا طمع در اين مطلب نبايد كرد.
بعضى از فضلاء پيرو فلاسفه و عرفاء، در اينجا جمله «لا يدركه بعد الهمم» را اشاره به طريق فلسفه و استدلال دانسته و جمله «ولا يناله غوص الفطن» را ناظر به طريق عرفان و شهود گرفته است. ۱ در صورتى كه هيچ دليل و قرينهاى در كلام بر اين تفكيك وجود ندارد و اين تفسير، نظير جمعهاى تبرّعى و بدون شاهد (در متعارضين) مىباشد. ظاهر اين است كه مراد از اين دو جمله، همان معنى است كه ما ذكر كرديم كه دو عامل (تلاش و تيزهوشى) در طلب شناخت ذات، از هر راهى باشد، بىتأثير است.
3) در ادامه مىفرمايد:
الذى ليس لصفته حدّ محدود ولا نعت موجود ولا وقت معدود ولا أجل ممدود
«خدايى كه براى وصفش اندازه معينى و توصيف مقرّرى نمىباشد و زمانِ برشمرده شده و سررسيدِ دراز مدّتى ندارد»
1.حكمت نظرى و عملى در نهجالبلاغه، صفحات ۵۴ و ۹۱.