توحيد از ديدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه (2) - صفحه 127

ولى حقّ معناى آن را جز ذات اقدس الهى كسى درك نمى‏كند. بايد توجه داشت كه كلمه «مدحة» در خطبه اميرالمؤمنين عليه ‏السلام ، اسم است به معناى «ما يُمدح به». و چون به ضمير اضافه شده است، مى‏فهماند كه ستايشِ خاصّ خدا و لايق به او را، سخنوران از عهده برنمى‏آيند.
2) در ادامه جملات قبل، حضرت اميرالمؤمنين عليه ‏السلام مى‏فرمايد:
الذى لا يدركه بعد الهمم ولا يناله غوص الفطن
«خدايى كه همّت‏هاى بلند در تلاش براى معرفت او به ادراك او نخواهند رسيد و بلندى همّت در اين باب تأثيرى ندارد. و غوّاصى و ژرف‏انديشى هوش‏ها نيز او را نخواهند يافت»
حاصل اين دو جمله اين است كه براى معـرفت حقيقت ذات حق، نه تلاش پى‏گير و نه تيزهوشى و دقّت، هيچكدام نتيجه‏بخش نيست. در اينجا اصل اول به طور قطعى تثبيت مـى‏شود كه شناخت او به ناشناختـه بودن است ولهذا طمع در اين مطلب نبايد كرد.
بعضى از فضلاء پيرو فلاسفه و عرفاء، در اينجا جمله «لا يدركه بعد الهمم» را اشاره به طريق فلسفه و استدلال دانسته و جمله «ولا يناله غوص الفطن» را ناظر به طريق عرفان و شهود گرفته است. ۱ در صورتى كه هيچ دليل و قرينه‏اى در كلام بر اين تفكيك وجود ندارد و اين تفسير، نظير جمع‏هاى تبرّعى و بدون شاهد (در متعارضين) مى‏باشد. ظاهر اين است كه مراد از اين دو جمله، همان معنى است كه ما ذكر كرديم كه دو عامل (تلاش و تيزهوشى) در طلب شناخت ذات، از هر راهى باشد، بى‏تأثير است.
3) در ادامه مى‏فرمايد:
الذى ليس لصفته حدّ محدود ولا نعت موجود ولا وقت معدود ولا أجل ممدود
«خدايى كه براى وصفش اندازه معينى و توصيف مقرّرى نمى‏باشد و زمانِ برشمرده شده و سررسيدِ دراز مدّتى ندارد»

1.حكمت نظرى و عملى در نهج‏البلاغه، صفحات ۵۴ و ۹۱.

صفحه از 128