سپس رواياتى نقل كرده تا اينكه مىگويد:
بنابراين نه تنها خدا را با چشم سر نمىتوان ديد، بلكه با فكر و عقل نيز نمىتوان به كنه عظمت او راه يافت. تنها با عرض نياز از راه دل مىتوان به معرفت او راه يافت. طىّ اين مرحله و ديدار خدا به چشم دل، راهى است پيمودنى نه نمودنى. ۱
در بيان ايشان تصريح شده است كه تنها با عرض نياز و از راه دل، مىتوان به معرفت او راه يافت. از اين مطلب استفاده مىشود كه همهى راههاى ديگر بر اساس اين راه پىريزى شدهاند و اساس همهى آنها را همين راه تشكيل مىدهد. و چنانكه در روايات تصريح شد، اگر اين معرفت از ناحيهى خدا صورت نمىگرفت، احدى خداى خويش را نمىشناخت. پس راههاى ديگر، به هيچوجه در عرض اين راه قرار ندارند؛ بلكه همه در طول آن هستند و هيچكدام معرفتى از خداوند، در عرض معرفت فطرىـ يعنى معرفتى كه به تعريف الاهى تحقّق مىيابدـ پديد نمىآورند. يعنى همه، تذكّر و تنبّه به آن معرفت هستند.
4ـ مرحوم شيخ اسماعيل معتمد خراسانى (م 1421)
ايشان بعد از طرح تذكّر انسان در حال بأساء و ضرّاء به خداى تعالىـ كه معروف فطرى اوستـ مىنويسد:
عمده چيزى كه شايان دقّت است، اين است كه اين توجّه نمودن به خدا، نه به فكر حاصل شود و نه به خيال، و نه به وهم و عقل، چون تمام اين نيروها از كار افتادهاند. فقط شهود فطرى است كه انسان را بدون تشبيه و بدون تحديد و تعطيل، متوجّه خدا مىكند. ۲
نيز مىنويسد:
با تذكّر به آيات خلقتـ كه منطق وحى و روش قرآن مجيد استـ آثار علم و قدرت و مشيّت خدا در نظم و انتظام خلقت ديده مىشود؛ و نتيجهاش ظهور و بروز معرفت فطرى است. لكن اين با توجّه به ذات و نفس خلقت است كه سطح ظاهر خلقت را انسان مىبيند كه پروردگار، هر يك از اجزاء خلقت را دليل و نشانهى تدبير و حكمت خود قرار داده است.