پس، از هر جاى طبيعت و خلقت كه بشر وارد شود و اين پوست و قشر را بشكافد، به خدا مىرسد و نشانهى توحيد را خواهد ديد؛ امّا همينجا با توجّه دقيقتر، امر ديگرى هم هست و آن يافتن فطرت مىباشد، چون خود خواسته كه اينها نشانههاى او باشند، و چون اوست كه اينها را دليل بر خودش قرار داده است كه اگر نبود يا نمىخواست، از اين جهان تار و پودى نبود. بنابر اين نشانه و آيهبودن خلقت به واسطهى اوست. پس اوّل خدا را بايد شناخت؛ و در نتيجه خود خدا دليل بر خلقت مىشود.
شيرينى سخن در همين است. تذكّر و تنبّه به فطرت را خود خدا قرار داده، عالم را هم او خود دليل و برهان بر خودش قرار داده، و راهنمايى به دليل هم از خود اوست. بنابراين شناخت خدا به خود خداست و او را به خودش بايد شناخت. ۱
ايشان هم به صراحت بيان كرده كه نتيجهى توجّه به آيات خلقتـ اعمّ از انفسى و آفاقىـ ظهور و بروز معرفت فطرى است نه امر ديگر و نه معرفتى جدا از آن معرفت فطرى. معرفت فطرى همان است كه به تعريف خداى سبحان براى همه در عوالم پيشين تحقّق يافته است. اضافه بر اين تصريح مىكند كه آيتيّت نيز، ذاتى آنها نيست، بلكه همه اسبابى است كه خداى سبحان به خواست مشيّت خويش براى تحقّق فعلش قرار داده است.
5ـ آيهاللّه وحيد خراسانى
ايشان طرقى براى وصول به ايمان به خدا مطرح كرده و مىنويسد:
أمّا لاهل اللّه تعالى فالدّليل و عليه و الوسيلة إلى معرفته هو سبحانه: «أوَلم يكف بربّكَ أنّه على كلّ شي شهيد»۲ «يا من دلّ على ذاته بذاته» ۳ ، «بكَ عرفتك وأنت دلّلتني عليك» ۴ وَ امّا لغيرهم فنشير الى عدّة طرق رعاية للاختصار. ۵
امّا براى اهل اللّه تعالى دليل بر خدا و وسيله براى معرفتش خود خداى سبحان