معرفت و هدايت، فعل خدا است آيات و روايات - صفحه 12

اوست و او خود بايد خود را به بندگانش بشناساند. براى بندگان به هيچ‏وجه امكان معرفت او نيست و موظّف به تحصيل معرفت او نيستند و به عهده‏ى آنان نيست كه در صدد رسيدن به معرفت برآيند. روشن است كه تكليف به معرفت، متفرع بر امكان معرفت است و تا وقتى بنده امكان معرفت او را نداشته باشد، در صدد معرفت او برآمدن معنا ندارد. الفاظى از قبيل «او»، «خدا» و نظاير آن‏ها، وقتى معنا دارند كه معرفت براى انسان حاصل شده باشد و انسان بداند كه لفظ «او» نشانه كيست و واژه‏ى «خدا» در قبال كدامين موجودى وضع شده است. ولى اگر از اين دو اطلاعى نداشته باشد، گفتن اين الفاظ براى او بى‏معنا خواهد بود.
پيامبران، فرستاده‏ى خدايند و حتما به معرفت خداوند سبحان در مراتب عالى هم رسيده‏اند. ولى آنان نيز، از هدايت خلق به سوى او و ايجاد معرفت نسبت به اوـ بدون معرّفى خدا توسّط خودش‏ـ عاجز و ناتوان معرّفى شده‏اند. اين نكته نشان مى‏دهد كه معرفت خداوند سبحان و هدايت به سوى او، تنها توسط خود او صورت مى‏گيرد و از هيچ‏كس‏ـ حتّى پيامبران‏ـ چنين كارى بر نمى‏آيد.
از اين‏رو، آيات مورد بحث با روايات معرفة اللّه‏ باللّه‏ـ كه طريق معرفت خداوند سبحان را منحصر در تعريف خود او مى‏داندـ هماهنگى كامل دارد و تأكيدى است بر آن كه هيچ معرفت و هدايتى جز از طريق معرفت خدا و هدايت به سوى او نخواهد بود.
پس معرفت خداوند سبحان فقط فعل اوست. هيچ‏كس نمى‏تواند معرفتى از خداوند سبحان براى بشر ايجاد كند، نه پيامبران و هاديان الهى، نه عقل و خرد انسانى. البتّه آنان در رسيدن بندگان به اين معرفت كه فعل پروردگار است نقش مهم دارند و وجود آن‏ها با عدم آن‏ها بر اساس سنّت الهى در حصول اين امر مساوى نيست. انسان، معرفت خداوند سبحان را به عقل درمى‏يابد. يعنى خداوند، عقل را به انسان مى‏بخشد، خود را به انسان عاقل مى‏شناساند و آن‏گاه، انسان عاقل با دريافت معرفت او، مؤمن يا كافر مى‏شود. انسان عاقل در اين دنيا طبق سنّت الهى با تذكرات و تعاليم انبياء به معرفت خداوند سبحان نايل مى‏شود، معرفتى كه بيدارى انسان را در پى دارد و او را موظّف به تكاليف الهى مى‏كند. كسانى‏كه از تعاليم انبياء

صفحه از 43