معرفة اللّه‏، فطرى است آيات و روايات - صفحه 29

فرستاد تا در ميان امّت اختلاف ايجاد كنند. عدم توجّه به اين نكته عموم مفسّران را واداشته تا دست به تغيير در معناى آيه زنند، اختلاف را در تقدير گيرند و بعثت را متفرّع بر اختلاف امّت بدانند.
زمخشرى مى‏گويد:
«كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً» متّفقين على دين الإسلام. «فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِـيِّينَ»؛ يريد: فاختلفوا فبعث اللّه‏. و إنّما حذف لدلالة قوله: «لِـيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِـيما اخْتَلَفُوا فِـيهِ» عليه. ۱«مردم امّت واحده بودند» ؛ يعنى: اتّفاق بر دين اسلام داشتند. «پس خداوند پيامبرانش را برانگيخت» ؛ يعنى: آنان اختلاف كردند، پس خداوند پيامبران را برانگيخت. حذف اختلاف به جهت آن است كه آيه‏ى «تا حكم كند بين مردم در آن‏چه اختلاف دارند» بر آن دلالت دارد.
فخر رازى مى‏گويد:
إنّ الناس كانوا أمّة واحدة قائمة على الحقّ، ثمّ اختلفوا. و ما كان اختلافهم إلّا بسبب البغي والتحاسد و التنازع في طلب الدنيا. ۲
مردم امّت واحد بر حق بودند، سپس اختلاف كردند. و منشأ اختلافشان ظلم و حسد و درگيرى براى دنيا بود.
مرحوم طباطبايى هم مى نويسد:
إنّ الإنسان بحسب طبعه و فطرته سائر نحو الاختلاف... و إذا كانت الفطرة هي الهادية إلى الاختلاف، لم تتمكّن من رفع الاختلاف. و كيف يدفع شيء ما يجذبه إليه نفسه؟ فرفع اللّه‏ سبحانه هذا الاختلاف بالنبوّة و التشريع. ۳
انسان به حسب طبع و فطرت خويش به سوى اختلاف در حركت است... پس اگر فطرت انسانى او را به سوى اختلاف هدايت كند، او خودش نمى‏تواند اختلاف را از ميان بردارد. چگونه انسان بتواند چيزى را از خود دور سازد كه خود او عامل پديد آمدن آن است؟ پس خداوند سبحان اين اختلاف را به

1.كشّاف ۱ / ۲۵۵.

2.التفسير الكبير / ۱۰.

3.الميزان ۲ / ۱۳۰.

صفحه از 39