معرفة اللّه‏، فطرى است آيات و روايات - صفحه 32

خدا هدايتشان كند. آيا نشنيدى كه ابراهيم عليه ‏السلام مى‏گويد: «اگر خداوندگارم مرا هدايت نمى‏كرد، از گروه گمشدگان بودم»؟ يعنى در فراموشىِ ميثاق باقى مى‏ماندم.
و در روايت ديگر مى فرمايد:
كانوا ضلّالاً ، كانوا لا مؤمنين و لا كافرين و لا مشركين. 1 گم بودند. نه مؤمن بودند و نه كافر و نه مشرك.
و هم‏چنين مى فرمايد:
إنّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ النَّاسَ عَلَى الْفِطْرَةِ الَّتِي فَطَرَهُمُ اللَّهُ عَلَيْهَا، لَا يَعْرِفُونَ إِيمَاناً بِشَرِيعَةٍ وَ لَا كُفْراً بِجُحُودٍ. ثُمَّ ابْتَعَثَ اللَّهُ الرُّسُلَ إِلَيْهِمْ، يَدْعُونَهُمْ إِلَى الْإِيمَانِ بِاللَّهِ، حُجَّةً لِلَّهِ عَلَيْهِمْ. فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَاهُ اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يَهْدِهِ. 2 خداوند عزّوجلّ مردم را بر فطرتى آفريد كه آن‏ها را بر آن سرشته است، نه از ايمان به شريعتى خبر داشتند و نه از كفرى كه نتيجه‏ى انكارشان باشد. سپس رسولان را به سوى آنان فرستاد كه آنان را به ايمان به خدا بخوانند تا حجّت خدا بر آن‏ها باشند. پس خدا برخى از آن‏ها را هدايت كرد و برخى را نه.
2ـ 6ـ 4) معرفت فطرى بدين معنا نيست كه همه‏ى انسان‏ها با داشتن آن، خود به خود، به خدا ايمان آورند؛ بلكه انسان به هنگام تولّد، اصل معرفت را با خلقت خويش به همراه دارد؛ ولى از آن معرفت غافل گرديده، از آن‏رو، خداوند سبحان بر او فراموشى عارض كرده است. 3 با غفلت و فراموشى از خداوند سبحان، نه ايمان به او تحقّق مى‏يابد، نه كفر و شرك. از اين گونه اشخاص در روايات مذكور، به «ضلّال» تعبير شده است. يعنى آنان گم‏اند و در آن مرحله در مورد خداوند، هيچ نمى‏دانند. امّا آن‏گاه كه تعاليم انبياى الاهى و دعوت آنان بر ايشان مى‏رسد، متوجّه او مى‏شوند. در اثر اين توجّه و تنبّه، وجوب ايمان و تعهّد به وظايف عبوديّت و نيز حرمت استكبار و انكار و شرك بر ايشان روشن مى‏گردد. و در پى اين تنبّه با توجّه به اختيار و حريّتى كه خداوند سبحان در قبول و عدم قبول به

1.همان.

2.علل الشرايع / ۱۲۱.

3.اين نكته، در گفتارى ديگر و بر اساس روايات، روشن مى‏شود.

صفحه از 39