گذشته را افاده مىكند، براى اشاره به اين امر است كه اين وظيفه اقتدا و پيروى از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمهميشه ثابت است و شما بايد همواره به آن جناب تأسّى كنيد. (همان: ج 16، ص 305)
درجمله «لمن كان يرجو اللّه و اليوم الآخر و ذكراللّه كثيرا» ، كلمه «من» بدل استاز ضمير خطاب در «لكم» تا دلالت كند بر اينكه تأسّى به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمصفت حميده وپاكيزهاى است كه هركه مؤمن ناميده شد، بدان متصّف نمىشود؛بلكه كسانى به اين صفت پسنديده متّصف مىشوندكه به حقيقت ايمان متّصف باشند. معلوم استكهاميد چنينكسانى به خداست وهدف همّتشان همه وهمه،خانه آخرت است.اينان همه، دل درگروخدا دارند وبه زندگى آخرت اهمّيّت مىدهند و درنتيجه،عمل صالح مىكنند. با اين حال،بسياربه ياد خدايند وازپروردگارخود غافل نمىشوند ونتيجه اين توجّه دائمى، تأسّى به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمدرگفتاروكردار است.البتّه برخى ازمفسّران معتقدندكه جمله «لمن كان» صلهاست براىكلمه «حسنة» ويا صفتى است براى آن ومنظورشان اين بودهكه كلمه «من» را بدل از ضمير خطاب نگيرند؛ ولى بازگشت هر سه وجه، به يك معناست. (همان: ج 16، ص 305)
6ـ 3) مورد نزول آيه، جنگ احزاب است و آيه مسلمانان را دعوت مىكند كه در استقامت در شدايد جنگ، به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلماقتدا كنند؛ امّا مورد خاص، مخصّص عموم عام نمىشود؛ يعنى اگر در زمينه امر خاصّى، قانون كلّى بيان شد، نمىتوان اين قانون كلّى را به خصوص آن مورد اختصاص داد. حال در اين آيه هم اگرچه مورد نزول آيه، قضيّه جنگ احزاب است، ولى آيه عام است و به عموم خود بر اينكه در تمامى كارها بايد به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلماقتدا كنيم، دلالت مىكند.
بنابراين، بر طبق اين آيه شريفه، پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمدر تمام شئون هدايتى، چه در گفتار و چه در افعال، اسوهاى حسنه است كه بايد به او تأسّى كرد. همچنين وجوب تأسّى بر صفت رسالت آنجناب معلّق گشته است و اين امر مىرساند كه وصف رسالت، علّت حكم به وجوب تأسّى به آن حضرت است. از طرف ديگر، بنابر تصريح آيه: «... و أنفسنا و أنفسكم...» (آلعمران (3)/ 61)، على عليه السلام نفس پيامبر صلى الله عليه و آله وسلماست، پس او