به منابع مرجع شيعه و مراجعه به اين منابع بيش از پيش خواهد بود.
گفتنى است توجّه به منابع مرجع اصلى شيعه و اهل سنّت در طرح مباحث اسلامى و بررسى موضوعات اسلامى با توجّه به ديدگاههاى شيعه و سنّى به صورت تطبيقى و علمى و پژوهشى در نوشتهها و در مجامع علمى ـ تحقيقى از بهترين راههاى ايجاد انسجام اسلامى است . حاصل آن بيان مشتركات و اختلافات به شيوهى علمىـ پژوهشى است كه مقبول اهل علم و تحقيق بوده و در درازمدّت از بيان مسايل تفرقهانگيز به صورت غير علمى جلوگيرى خواهدكرد.
* * *
چند نكته در باب اين كتاب، قابل تذكّر است:
1. از آنجا كه نقدها توسّط نقّادان مختلف با سطوح و رتبههاى علمى متفاوت و شيوههاى نگارش مختلف انجام شده است، نوعى پراكندگى در پردازش نقدها به چشم مىخورد. اين چگونگى هم به لحاظ كمّيّت و هم به لحاظ نوع نگرش به مقاله و دريچهى ورود به نقد قابل تأمّل است. البتّه تلاش فراهمآوران اين مجموعهى ازرشمند در ايجاد هماهنگى و انسجام ميان نقدها و بررسىها قابل تقدير است و سعى شده تا در ذيل دو مديريّت: 1. ترجمه و نقد (سيّد لطفاللّه جلالى) و 2. پژوهش (احمد بهشتى مهر)، سبك نگارش و شيوههاى نقد مقالهها را انسجام بيشترى بخشيده، هماهنگى كلّى در مجموعهى مقالات پديد آورند.
2. در پايان كتاب، سه نمايه (اشخاص، كتب، اماكن) آمده، ولى جاى نمايهى موضوعى براى اين اثر ارزشمند خالى است. اميد است همزمان با انتشار جلد دوم، نمايهى موضوعى هر دو جلد تهيه شود و در اختيار پژوهشگران قرار گيرد.
3. در مقدمهى كتاب، در مورد مشخّصات كتابشناختى دائرهالمعارف اسلام، به تعبير «ويرايش جديد» اكتفا شده و سال انتشار آن را بيان نكردهاند. اين نكته براى كارهاى تحقيقى بعدى، مشكلاتى پديد مىآورد.
4. آوردن شرح حال مختصرى از نويسندگان مقالات دائرهالمعارف اسلام، جايگاه آنها در مجموعهى خاورشناسى را نشان مىدهد. فايدهى جنبى اين كار،