جهات و نادانى در جهات ديگر است.
اين است وضعيّت كلام انسان، كه بر اساس علمى است كه بدان دست مىيابد. امّا كلام خداى سبحانه را بايد از چنين نقيصهاى منزّه دانست. خداى تعالى بر تمام امور، احاطهى علمى كامل دارد و خود در مورد قرآن فرمود: «إنّه لقول فصل و ما هو بالهزل» . ۱ اين، از وجوهى است كه سبب مىشود كلام خداى تعالى را ـ در جايى كه ظاهرش مطلق است و قرينه و قيد و شرطى نداردـ مطلق بدانيم. مثلاً مىفرمايد: «يحبّهم» يعنى اينكه خداوند در هيچ امرى ـ كوچك يا بزرگـ آنها را دشمن نمىدارد. يا مىفرمايد: «أذلّة على المؤمنين» يعنى در برابر ايمانشان و در تمام حالات آنها فروتن هستند (و اين انطباق تامّ و تمام بر عصمت دارد).
و امّا آيهى «من يرتدّ منكم عن دينه» ، مراد از آن، ارتداد و بازگشت از دين است. و به حكم سياق، بازگشت از دين، همان موالات كافران است.
در عبارت «فسوف يأتي اللّه» اتيان را به نفس خود نسبت داده تا يارى خود را براى دينش استوار سازد. اين عبارت مىرساند كه ياور دين، خداى تعالى است، پس به يارى ديگران نياز ندارد.
در عبارت «يحبّهم و يحبّونه» مهم اين است كه محبّت، مطلق است و به ذات تعلّق دارد، بدون اينكه به وصفى يا قيدى ديگر، مقيّد شود. محبّت مؤمنان نسبت به خدا، لازمهى اين نكته است كه خداى خود را بر هر چيز ترجيح مىدهند، گرچه آنها به نوعى به خاطر تداوم نسل، به انسان تعلّق دارند، مانند مال، جاه، قبيله و غير آن.
مؤمنان با هيچيك از دشمنان خداى سبحانه پيمان ولايت نمىبندند. پس اگر ولايت كسى را بپذيرند، آن شخص از اولياى خداست و به جهت ولايت خدا، به ولايت او گردن نهادهاند.
از سوى ديگر، محبّت خداى تعالى به آنها، لازمهى برائت آنها از هر ظلمى و طهارت آنها از هر آلودگى معنوىـ كفر يا فسقـ به عصمت يا مغفرت الاهى است؛ چرا كه تمام ستمها و گناهان را خداوند، ناخوش مىدارد، كه فرمود: «و اللّهُ لايحبّ الظّالمين»۲«و اللّه لا يحبّ المفسدين»۳ و آيات ديگر به اين