احادیث داستانی امام علی(ع) و دنیا

دنیا در نظر امام علی(ع)

نهج البلاغة:

ضرار بن حمزه ضبائی، هنگامی که به نزد معاویه رفت و معاویه از او در باره امیر مؤمنان(ع) پرسید، در جوابش گفت:

گواهی می دهم که او را در یکی از جایگاه هایش دیدم، در حالی که شب، پرده هایش را فرو افکنده بود و او در محرابش ایستاده و محاسنش را گرفته بود و چون مارْ گزیده، به خود می پیچید و مانند مصیبت زده می گریست و می گفت:

«ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو. آیا خود را بر من عرضه می کنی، یا آرزومند منی؟! مباد آن روز که مرا بفریبی. هیهات! دیگری را بفریب. مرا به تو نیازی نیست. من تو را سه طلاقه کرده ام که در آن، رجوعی نیست. زندگی در تو، کوتاه است و اهمّیت تو، اندک و امید به تو، حقیر. آه از کمی توشه و درازی راه و دوری سفر و عظمت آن جا که وارد می شویم!».

نهج البلاغة:

ومِن خَبَرِ ضِرارِ بنِ حَمزَةَ الضَّبائِی عِندَ دُخولِهِ عَلی مُعاوِیةَ ومَسأَلَتِهِ لَهُ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ(ع)، قالَ: فَأَشهَدُ لَقَد رَأَیتُهُ فی بَعضِ مَواقِفِهِ وقَد أرخَی اللَّیلُ سُدولَهُ، وهُوَ قائِمٌ فی مِحرابِهِ، قابِضٌ عَلی لِحیتِهِ، یتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیمِ، ویبکی بُکاءَ الحَزینِ، ویقولُ:

یا دُنیا، یا دُنیا! إلَیک عَنّی، أبی تَعَرَّضتِ، أم إلَی تَشَوَّقتِ؟! لا حانَ حینُک، هَیهاتَ! غُرّی غَیری، لا حاجَةَ لی فیک، قَد طَلَّقتُک ثَلاثا لا رَجعَةَ فیها؛ فَعَیشُک قَصیرٌ، وخَطَرُک یسیرٌ، وأَمَلُک حَقیرٌ. آهِ مِن قِلَّةِ الزّادِ، وطولِ الطَّریقِ، وبُعدِ السَّفَرِ، وعَظیمِ المَورِدِ.[۱]


[۱]نهج البلاغة: الحکمة ۷۷، خصائص الأئمّة: ص ۷۱، الأمالی للصدوق: ص ۷۲۴ ح ۹۹۰، کنز الفوائد: ج ۲ ص ۱۶۱ کلّها نحوه، بحار الأنوار: ج ۴۰ ص ۳۴۵ ح ۲۸؛ حلیة الأولیاء: ج ۱ ص ۸۵ نحوه، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۴، ص ۲۴۰.