348 - یقین، معرفت شهودی

وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ.[۱]

صحبت در تبیین این فراز نورانی به اینجا رسید که یقین مرحله‌ای بالاتر از ایمان است. یقین از راه شهود تحقق پیدا می‌کند و ایمان از راه استدلال؛ یقین از راه چشم باطن حاصل می‌شود و ایمان از طریق عقل. این معنا به روشنی از برخی دعاها قابل استنباط است. یکی از این دعاها دعای معروفی است که طبق نقل امام صادق علیه السلام به زرارة که افقه اصحاب ایشان بوده است، یاد می­دهد و بزرگان هم توصیه کرده­اند آن را بعد از نمازها بخوانیم. هنگامی که امام علیه السلام فتنه­های دوران غیبت را یادآور می­شوند، زرارة سؤال می­کند: اگر آن زمان را درک کردم، چه کار کنم؟ حضرت می­فرمایند این دعا را بخوان:
اللّهُمَّ عَرِّفني نَفسَكَ؛ فَإِنَّكَ إِن لَم تُعَرِّفني نَفسَكَ لَم أَعرِف نَبِيَّكَ، اللّهُمَّ عَرِّفني رَسولَكَ؛ فَإِنَّكَ إِن لَم تُعَرِّفني رَسولَكَ لَم أَعرِف حُجَّتَكَ، اللّهُمَ عَرِّفني حُجَّتَكَ؛ فَإِنَّكَ إِن لَم تُعَرِّفني حُجَّتَكَ‏ ضَلَلتُ عَن ديني.[۲]
خدايا! خودت را به من بشناسان؛ چرا كه اگر خودت را به من نشناسانى، پيامبرت را نخواهم شناخت. خدايا! پيامبرت را به من بشناسان؛ چرا كه اگر پيامبرت را به من نشناسانى، حجّت تو را نخواهم شناخت. خدايا! حجّتت را به من بشناسان؛ چرا كه اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دينم منحرف خواهم شد.
کسی که این دعا را می‌خواند حتماً هم خدا را قبول دارد، هم پیامبر و هم امام را؛ پس اینکه از خدا می­خواهیم خودش و رسولش و امام زمان را به ما بشناساند، به معنای معرفت شهودی است و معلوم می­شود مراد تبدیل ایمان به یقین است، یعنی از مرحله ایمان برهانی به یقین شهودی برسیم.
همچنین مرحوم سید بن طاووس دراقبال الاعمالدعای دیگری نقل می­کند که امیر المؤمنین علیه السلام آن را به «نوف البِکالی» یاد می­دهد. در بخش پایانی آن آمده است:
فَأَسأَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّةِ أولِيائِكَ فَوَحَّدوكَ وعَرَفوكَ فَعَبَدوكَ بِحَقيقَتِكَ، أن تُعَرِّفَني نَفسَكَ لِاقِرَّ لَكَ بِرُبوبِيَّتِكَ عَلى حَقيقَةِ الإِيمانِ بِكَ، ولا تَجعَلني يا إلهي مِمَّن يَعبُدُ الاسمَ دونَ المَعنى، وَالحَظني بِلَحظَةٍ مِن لَحَظاتِكَ تُنَوِّرُ بِها قَلبي بِمَعرِفَتِكَ خاصَّةً ومَعرِفَةِ أولِيائِكَ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَي‏ءٍ قَدير.[۳]
از تو درخواست مى‏كنم به آن نامت كه به واسطه آن بر دوستان ويژه‏ات نمودار گشتى و در نتيجه، تو را يگانه دانستند و به شناخت تو دست يافتند و پس، به حقيقتت تو را پرستش كردند، اين كه خودت را به من بشناسانى تا از روى ايمان راستين به تو، به ربوبيّتت اعتراف نمايم. اى معبود من! مرا از كسانى قرار مده كه نامِ بى‏معنا را مى‏پرستند، [برخی می­گویند «یا الله» ولی نمی­دانند «یا الله» به چه معناست. تا وقتی آن اسم خدا که به اولیای او تجلی کرده بر دل انسان اشراق نکند، انسان معنای «یا الله» را نمی­فهمد، سپس ادامه می­دهد] و نيم‏نگاهى به من بيفكن كه با آن، قلبم را به نور معرفت خودت و معرفت دوستانت روشن گردانى، كه همانا تو بر هر كارى توانايى.
این که از خدا خواسته شده قلبم را با نور معرفت خودت و معرفت اولیای خودت روشن گردان، همان معرفتی است که در دعای قبلی از خدا درخواست شد و آن همان معرفت شهودی است که در مرحله­ای بالاتر از ایمان قرار دارد.


[۱]. الصحيفة السجادية، ص۹۲‌، الدعاء۲۰.
[۲]. الكافي، شیخ کلینی، ج۱، ص۳۳۷، ح۵.
[۳]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۹۴، ص۹۶، ح۱۲، به نقل از اقبال الاعمال.