پيروان مكتب اهل بيت(ع), در الزام خصم, به هر يك از اين دو شقّ منفصل, پرداخته اند. كتاب هاى فراوانى در نيم قرن اخير, با عنوان هاى مختلف «التشريع الاسلامى» نوشته شده و به بازار تحقيق عرضه گرديده است كه در اين مباحث, به «استقلال سنّت» در تشريع, عنايت خاصّى نشان داده اند. طبيعى است كه مخالفان مكتب اهل بيت, در بيان اين موضوع, لامحاله, متعرّض اخبار وارد شده در مذهب اماميه در موضوع «عرض خبر بر كتاب» گرديده و با آن, به شدّتْ مخالفت كرده اند و بر اين باورند كه زنادقه و رافضيان, براى نابود كردن سنّت, به جعل اين اخبار پرداخته اند.
از آن دوره هاى اوّل كه شافعى كتاب الرسالة را بعد از كتاب الاُم نوشت, تا اين زمان كه قلم, به دست امثال آلبانى و دكتر سالوس افتاده است, هيچ دوره اى از اين مسئله غافل نبوده اند, و همواره, از مطرح گرديدن قرآن به عنوان حاكم و داور در تعيين حق و باطل, در هراس بوده اند.
دكتر سالوس, اخيراً كتابى تحت عنوان قصّة الهجوم على السنة نوشته و زنادقه, رافضيان, خوارج و يهود را دست اندركاران جعل اين اخبار به حساب آورده است. ۱
البته فكر عرضه سنّت بر كتاب نيز كه در مذهب اماميه از افق روشن و بالايى برخوردار بوده و علماى والامقام شيعه بر آن, دعوى تواتر نموده اند و بدان به ديده احترام نگريسته اند, به همان ميزان, در ميان اهل سنّت, مورد نفرت و كينه بوده است. ۲
1.در بخشى از كتاب مى نويسد: «و أصل هذا الرأى الفاسد (لزوم عرض الخبر على الكتاب), أن الزنادقة و طائفة من الرافضة ذهبوا إلى إنكار الإحتجاج بالسنة والإقتصار على القرآن, و هم فى ذلك مختلف المقاصد… » (قصة الهجوم على السنة, ص۳۳). او كلام سيوطى را در مفتاح الجنة چنين نقل مى كند: «إن قائلاً رافضياً زنديقاً أكثر فى كلامه أنّ السنة النبوية و الأحاديث المروية لا يحتجّ بها, و أنّ الحجة فى القرآن خاصة, و أورد على ذلك حديث: مَا جَاءَكُمْ عَنِّى مِنْ حَدِيْثٍ فأعْرِضُوهُ عَلَى الْقُرآنِ, فَإنْ وَجَدْتُمْ لَهُ أصْلاً فَخُذُوهُ بِهِ وَإلاّ فَرُدُّوه» (همان,ص ۳۲).
2.ما در مباحث خود, تحت عنوان (امتياز اماميه در تمسّك به قرآن), اين مطلب را توضيح داده و هدف هر دو طايفه را از پذيرش و عدم پذيرش قرآن به عنوان داور و حاكم در تصحيح, بيان كرده ايم.