مسئله موجب شده است دانشیان حدیث در طول تاریخ، بخشی از تلاش علمی خود را صرف جداسازی و نمایاندن نقلهای «موضوع» نمایند؛ اما وقوع این پدیده نباید موجب شود تا پژوهشگر با حدیث با نگاهی شکاکانه مواجهه شود و این اصل را فراموش کند که یک متن، هنگامی که عنوان «حدیث» بر آن اطلاق میشود، نوعی خبر واحد است که ظن و گمان میرود از معصوم علیه السلام صادر شده باشد، مگر خلافش ثابت شود؛ یعنی اصالت بر صدور روایت است، مگر آن که با دلیل محکم نقض شود (ظنی الصدور بودن خبر واحد).
از این رو، لازم است در ردّ یک حدیث و حکم به جعلی بودن آن تمامی جوانب سنجیده شود و همه مسیرهای علمی در دسترس، طی گردد؛ آنچه که امروز در نگاه پژوهشی آکادمیک، کمتر مورد توجه قرار میگیرد و با یافتن چند اشکال در فهم حدیث، بیشتر تمایل به نقد و ردّ آن مشاهده میشود؛ حال آن که سیره پیشینیان ما خلاف این بوده است و در جای جای آثار ایشان پایبندی به دفاع متعهدانه از حدیث تا جای ممکن، به چشم میخورد؛ برای نمونه، سید مرتضی _ که نمادی از عقلگرایی در میان عالمان کهن شیعه است _ و یا علامه مجلسی _ که اثری چشمگیر در شرح حدیث در دوران میانه از خود برجای گذاشته _ در بسیاری از موارد، حتی پس از ردّ یک حدیث با دلایل عقلی و نقلی باز هم جایی برای احتمال بر صدور آن باقی میگذارند. این تعهد چنان محکم است که حتی احادیث غیر شیعی را نیز دربرگرفته است؛ برای مثال در تحلیل حدیثی که در منابع اهل تسنن با عبارت «المیت یعذب ببکاء الحی علیه» از آن تعبیر شده است، سید مرتضی ابتدا با دلایل عقلی و سپس با استناد به قرآن و سایر روایات، بر بطلان و مردود بودن حدیث حکم میکند و با تحلیل دقیقِ اشکال حدیث، نظر خویش را در ردّ حدیث بیان میدارد؛ اما در بیان نظر خود به گونهای محتاطانه عمل میکند و با وجود نبود حدیث در منابع شیعی و نیز اشکالهای قابل ملاحظهای که بدان پرداخته، جایی هم برای احتمال بر صحت حدیث باقی میگذارد. ایشان در اظهار نظر خود میگوید:
۰.ولا بد من أن نصرف ما ظاهره بخلاف هذه الأدلة إلی ما یطابقها إن أمکن، أو نرده و نبطله.۱
سپس، بر خلاف نقد اولیهای که بیان داشت، میفرماید:
۰.و یمکن فی الخبر إن کان صحیحاً وجوه من التأویل.
1.. تنزیه الانبیاء، ص۱۷۳.