احادیث داستانی علی(ع) برادر پیامبر اکرم(ص)

هنگامی که پیامبر(ص) دو به دو اصحاب را برادر هم قرار داد، امام علی(ع) را برادر خود تعیین کرد.

تفسیر القمّی ـ فی قَولِهِ تَعالی:«أَن تَأْکلُواْ مِن بُیوتِکمْ أَوْ بُیوتِ ءَابَائِکمْ أَوْ بُیوتِ أُمَّهَاتِکمْ أَوْ بُیوتِ إِخْوَانِکمْ أَوْ بُیوتِ أَخَوَاتِکمْ... لَیسَ عَلَیکمْ جُنَاحٌ أَن تَأْکلُواْ جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا»[۱]ـ:

إنَّها نَزَلَت لَمّا هاجَرَ رَسولُ اللّهِ(ص) إلَی المَدینَةِ وآخی بَینَ المُسلِمین مِنَ المُهاجِرین وَالأَنصارِ، وآخی بَینَ أبی بَکر وعُمَر، وبَینَ عُثمانَ وعَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَوف، وبَینَ طَلحَةَ وَالزُّبَیرِ، وبَینَ سَلمان وأبی ذَرٍّ، وبَینَ المِقداد وعَمّار، وتَرَک أمیرَ المُؤمِنینَ(ع)، فَاغتَمَّ مِن ذلِک غَمّاً شَدیداً، فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، بِأَبی أنتَ واُمّی! لِمَ لا تُؤاخی بَینی وبَینَ أحَدٍ؟

فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): وَاللّهِ یا عَلِی، ما حَبَستُک إلّا لِنَفسی، أما تَرضی أن تَکونَ أخی وأنَا أخوک، وأنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ، وأنتَ وَصِیی ووَزیری وخَلیفَتی فی اُمَّتی؛ تَقضی دَینی وتُنجِزُ عِداتی وتَتَوَلّی عَلی غُسلی ولا یلیهِ غَیرُک، وأنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی، إلّا أنَّهُ لا نَبِی بَعدی؛ فَاستَبشَرَ أمیرُ المُؤمِنینَ بِذلِک.

فَکانَ بَعدَ ذلِک إذا بَعَثَ رَسولُ اللّهِ(ص) أحَداً مِن أصحابِهِ فی غَزاةٍ أو سَرِیةٍ یدفَعُ الرَّجُلُ مِفتاحَ بَیتِهِ إلی أخیهِ فِی الدِّینِ ویقولُ لَهُ: خُذ ما شِئتَ، وکل ما شِئتَ. فَکانوا یمتَنِعونَ مِن ذلِک حَتّی رُبَّما فَسَدَ الطَّعامُ فِی البَیتِ، فَأَنزَلَ اللّهُ:«لَیسَ عَلَیکمْ جُنَاحٌ أَن تَأْکلُواْ جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا»یعنی إن حَضَرَ صاحِبُهُ أو لَم یحضُر إذا مَلَکتُم مَفاتِحَهُ.[۲]

تفسیر القمّی ـ در باره آیه «بر شما ایرادی نیست که از خانه های خودتان بخورید، یا از خانه های پدرانتان، یا خانه های مادرانتان، یا خانه های برادرانتان.... عمّه هایتان، یا خانه های دایی هایتان، یا خانه های خاله هایتان، یا آن [خانه هایی] که کلیدهایش را در [همچنین] بر شما باکی نیست که با هم بخورید یا پراکنده» ـ:

این آیه، زمانی نازل شد که پیامبر خدا به مدینه مهاجرت کرد و میان مسلمانان مهاجر و انصار، برادری افکند: ابو بکر و عمر را با هم برادر قرار داد، و عثمان و عبد الرحمان بن عوف را با هم، و طلحه و زبیر را با هم، و سلمان و ابو ذر را با هم، و مقداد و عمّار را با هم، و امیر مؤمنان را وا گذاشت. علی(ع) از این امر، سخت اندوهگین شد و گفت: ای پیامبر خدا! پدر و مادرم به قربانت؛ چرا میان من و کسی برادری نمی افکنی؟

پیامبر خدا فرمود: «به خدا سوگند ـ ای علی ـ که تو را جز برای خودم نگه نداشتم. آیا راضی نیستی که من و تو برادر هم باشیم؟ تو در دنیا و آخرت، برادر منی. تو وصی و دستْ یار و جانشین من در میان امّتم هستی. تو ادا کننده دَین من هستی و وعده های مرا به انجام می رسانی، و غسل دادن مرا به عهده می گیری، و جز تو کسی متولّی این کار نیست. تو نسبت به من، همچون هارون نسبت به موسی(ع) هستی، با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست».

پس امیر مؤمنان، از این سخنان، شادمان گشت.

از آن پس، هر گاه پیامبر خدا، یکی از یارانش را به غزوه ای یا سریه ای می فرستاد، آن فرد، کلید خانه اش را به برادر دینی اش می داد و به او می گفت: هر چه خواستی بر دار، و هر خواستی بخور؛ امّا آنان، از این کار خودداری می ورزیدند تا جایی که گاه، غذا در خانه[ی شخصی که به جنگ رفته بود،] فاسد می شد. پس خداوند، این آیه را فرو فرستاد که: «بر شما باکی نیست که با هم بخورید یا پراکنده»؛ یعنی آن گاه که کلیدهای خانه در اختیار شما بود، چه صاحب آن خانه باشد یا نباشد، و [خداوند در ادامه آیه]: «پس هر گاه به خانه هایی [که گفته شد] وارد شدید، به خویشتن سلام کنید».


[۱]. النور: ۶۱.

[۲]. تفسیر القمّی: ج ۲ ص ۱۰۹، دانشنامه قرآن و حدیث: ج ۲ ص ۱۳۸.