احادیث داستانی بیعت غدیر

حدیثی در ماجرای غدیر و بیعت مردم

الإمام الباقر(ع):

حَجَّ رَسولُ اللّهِ(ص) مِنَ المَدینَةِ، وقَد بَلَّغَ جمَیعَ الشَّرائِعِ قَومَهُ، غَیرَ الحَجِّ وَالوِلایةِ، فَأَتاهُ جَبرَئیلُ(ع)، فَقالَ لَهُ: یا مُحَمَّدُ، إنَّ اللّهَ جَلَّ اسمُهُ یقرِئُک السَّلامَ ویقولُ لَک: إنّی لَم أقبِض نَبِیا مِن أنبِیائی ولا رَسولاً مِن رُسُلی إلّا بَعدَ إکمالِ دینی وتَأکیدِ حُجَّتی، وقَد بَقِی عَلَیک مِن ذاک فرَیضَتانِ مِمّا تَحتاجُ أن تُبَلِّغَهُما قَومَک: فَریضَةُ الحَجِّ، وفَریضَةُ الوِلایةِ وَالخِلافَةِ مِن بَعدِک؛ فَإِنّی لَم اُخلِ أرضی مِن حُجَّةٍ، ولَن اُخلِیها أبَدا، فَإِنَّ اللّهَ ـ جَلَّ ثَناؤُهُ ـ یأمُرُک أن تُبَلِّغَ قَومَک الحَجَّ، وتَحُجَّ....

فَلَمّا وَقَفَ بِالمَوقِفِ أتاهُ جَبرَئیلُ(ع) عَنِ اللّهِ عز و جل، فَقالَ: یا مُحَمَّدُ، إنَّ اللّهَ عز و جل یقرِئُک السَّلامَ ویقولُ لَک: إنَّهُ قَد دَنا أجَلُک ومُدَّتُک، وأنَا مُستَقدِمُک عَلی ما لابُدَّ مِنهُ ولا عَنهُ مَحیصٌ، فَاعهَد عَهدَک، وقَدِّمَ وَصِیتَک، وَاعمِد إلی ما عِندَک مِنَ العِلمِ ومیراثِ عُلومِ الأَنبِیاءِ مِن قَبلِک، وَالسِّلاحِ وَالتّابوتِ، وجَمیعِ ما عِندَک مِن آیاتِ الأَنبِیاءِ، فَسَلِّمهُ إلی وَصِیک وخَلیفَتِک مِن بَعدِک؛ حُجَّتِی البالِغةِ عَلی خَلقی عَلِی بنِ أبی طالِبٍ، فَأَقِمهُ لِلنّاسِ عَلَما، وجَدِّد عَهدَهُ ومیثاقَهُ وبَیعَتَهُ.

وذَکرهُم ما أخَذتَ عَلَیهِم مِن بَیعَتی ومیثاقِی الَّذی واثَقتَهُم بِهِ، وعَهدِی الَّذی عَهِدتَ إلَیهِم؛ مِن وِلایةِ وَلِیی ومَولاهُم ومَولی کلِّ مَؤمِنٍ ومَؤمِنَةٍ عَلِی بنِ أبی طالِبٍ؛ فَإِنّی لَم أقبِض نَبِیا مِنَ الأَنبِیاءِ إلّا مِن بَعدِ إکمالِ دینی وحُجَّتی، وإتمامِ نِعمَتی بِوِلایةِ أولِیائی ومُعاداةِ أعدائی، وذلِک کمالُ تَوحیدی ودینی.

وإتمامُ نِعمَتی عَلی خَلقی بِاتِّباعِ وَلِیی وطاعَتِهِ؛ وذلِک أنّی لا أترُک أرضی بِغَیرِ وَلِی ولا قَیمٍ؛ لِیکونَ حُجَّةً لی عَلی خَلقی، فَـ «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الْاءِسْلَامَ دِینًا» بِوِلایةِ وَلِیی ومَولی کلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ؛ عَلِی عَبدی، ووَصِی نَبِیی، وَالخَلیفَةِ مِن بَعدِهِ، وحُجَّتِی البالِغَةِ عَلی خَلقی، مَقرونَةٌ طاعَتُهُ بِطاعَةِ مُحَمَّدٍ نَبِیی، ومَقرونَةٌ طاعَتُهُ مَعَ طاعَةِ مُحَمَّدٍ بِطاعَتی، مَن أطاعَهُ فَقَد أطاعَنی، ومَن عَصاهُ فَقَد عَصانی، جَعَلتُهُ عَلَما بَینی وبَینَ خَلقی....

فَلَمّا بَلَغَ غَدیرَ خُمِّ ـ قَبلَ الجُحفَةٍ بِثَلاثَةِ أمیالٍ ـ أتاهُ جَبرَئیلُ(ع) ـ عَلی خَمسِ ساعاتٍ مَضَت مِنَ النَّهارِ ـ بِالزَّجرِ وَالاِنتِهارِ، وَالعِصمَةِ مِنَ النّاسِ! فَقالَ: یا مُحَمَّدُ، إنَّ اللّهَ عز و جل یقرِئُک السَّلامَ، ویقولُ لَک:«یاأَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیک مِن رَّبِّک»فی عَلِی،«وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ»[۱]. وکانَ أوائِلُهُم قَریبا مِنَ الجُحفَةِ، فَأَمَرَهُ بِأَن یرُدَّ مَن تَقَدَّمَ مِنهُم، ویحبِسَ منَ تَأَخَّرَ عَنهُم فی ذلِک المَکانِ؛ لِیقیمَ عَلِیا لِلنّاسِ عَلَما، ویبَلِّغَهُم ما أنزَلَ اللّهُ تَعالی فی عَلِی(ع)، وأخبَرَهُ بِأَنَّ اللّهَ عز و جل قَد عَصَمَهُ مِن النّاسِ.[۲]

امام باقر(ع):

پیامبر خدا(ص)، در حالی که همه احکام، بجز حج و ولایت را به مردمش ابلاغ کرده بود، از مدینه ره سپار حج شد. جبرئیل(ع) نزد او آمد و گفت: ای محمّد! خداوندِ بلندنام، به تو سلام می رساند و به تو می فرماید: من جان هیچ پیامبری از پیامبرانم و هیچ رسولی از رسولانم را نگرفتم، مگر پس از آن که دینم را کامل و حجّتم را تمام کردم، و برای تو از دین، هنوز دو فریضه باقی مانده که لازم است آنها را به مردمت ابلاغ کنی: فریضه حج، و فریضه ولایت و جانشینی پس از تو؛ چرا که من زمینم را از حجّت، خالی نگذاشته ام و هرگز هم خالی نخواهم گذاشت. پس، خداوند ـ که ثنایش شکوهمند است ـ به تو فرمان می دهد که [فریضه] حج را به مردمت ابلاغ کنی، و حج بگزاری....

چون پیامبر(ص) در موقف وقوف کرد، جبرئیل(ع) از جانب خدای عز و جل به نزد او آمد و گفت:ای محمّد! خدای عز و جل به تو سلام می رساند و می فرماید که: «اجل و زمانت نزدیک شده است و من تو را به چیزی (مرگ) فرا خواهم خواند که از آن، گزیری و گریزی نیست. پس سفارش (وصیت) خود را بکن، و آنچه را در نزد توست، از علم و میراث علوم پیامبران پیش از خودت، و سلاح و تابوت و کلّیه نشانه ها [و معجزات] پیامبران را که پیش توست، به وصی و جانشین پس از خویش که حجّت آشکار من بر خلق من است، [یعنی] علی بن ابی طالب، تحویل بده، و او را نشانه ای برای [هدایت و راه نمایی] مردم نصب کن، و از مردم مجدّداً برای او پیمان و میثاق و بیعت بگیر، و بیعتی را که من از آنان ستانده و میثاقی را که با آنان بسته ام و سفارشی را که به آنان کرده ام در خصوص ولایت کسی که ولی من و مولای آنان و مولای هر مرد و زن مؤمنی است، یعنی علی بن ابی طالب، به آنان یادآوری کن؛ زیرا من جان هیچ پیامبری از پیامبران را نستاندم، مگر پس از آن که با [اصل] دوستی با دوستانم و دشمنی با دشمنانم، دینم و حجّتم را کامل و نعمتم را تمام کردم، و این [اصل]، مایه کمال توحید من و دین من است.

تمام کردن نعمتم بر خلقم، به پیروی و فرمان برداری از ولی من است؛ زیرا من به یقین، زمینم را بدون ولی و سرپرست نمی گذارم تا او حجّت من بر خلقم باشد. پس «امروز، دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و به دین اسلام برای شما رضایت دادم»، [یعنی] به ولایت کسی که ولی من و مولای هر مرد و زن مؤمنی است؛ [به ولایت] علی که بنده من و وصی پیامبر من و جانشین پس از او، و حجّت آشکار من بر خلق من است. اطاعت از او، مقرون به اطاعت از محمّد، پیامبرم، است و اطاعت از او و اطاعت از محمّد، مقرون به اطاعت از من. هر که از او اطاعت کند، در واقع از من اطاعت کرده است و هر که از او نافرمانی کند، در حقیقت، از من نافرمانی کرده است. من او را نشانه ای میان خود و خلقم قرار دادم...».

چون به غدیر خم (سه میل مانده به جحفه) رسید، پنج ساعت گذشته از روز، جبرئیل(ع) با [پیامِ] عتاب و خطاب و محفوظ ماندن از گزند مردم، به نزد ایشان آمد وگفت: ای محمّد! خدای عز و جل به تو سلام می رساند و می فرماید: «هان، ای پیامبر! ابلاغ کن آنچه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است» در باره علی، «که اگر نکنی، پیامش را نرسانده ای، و خدا تو را از [گزند] مردم، نگاه می دارد».

آن عدّه از مسلمانان که جلوتر حرکت کرده بودند، به نزدیک جحفه رسیده بودند، که پیامبر(ص) دستور داد پیش افتادگان بر گردند، و آنها را که عقب مانده بودند، در آن مکان (غدیر خم)، متوقّف کرد تا علی را به امامت بر مردم منصوب کند، و آنچه را خداوند متعال در باره علما نازل کرده بود، به آنان ابلاغ نماید، و [جبرئیل] به او خبر داد که خداوند عز و جل وی را از گزند مردم، حفظ می کند.


[۱]. المائدة: ۶۷.

[۲]. الاحتجاج: ج۱ ص۱۳۳ ح۳۲، الیقین: ص۳۴۳ ح۱۲۷ کلاهما عن علقمة بن محمّد الحضرمی، روضة الواعظین: ص۱۰۰، بحار الأنوار: ج۳۷ ص۲۰۱ ح۸۶، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۴۵۲.