احادیث داستانی جانشینی امام علی(ع) از نگاه خود

امام علی(ع) در این حدیث تصریح می کند که جانشینی پیامبر(ص) حق او بوده است که به او ندادند.

الامام علی(ع):

قُبِضَ رَسولُ اللّهِ(ص) وأنَا أری أنّی أحَقُّ النّاسِ بِهذَا الأَمرِ، فَاجتَمَعَ النّاسُ عَلی أبی بَکرٍ! فَسَمِعتُ وأطَعتُ، ثُمَّ إنَّ أبا بَکرٍ حَضَرَ فَکنتُ أری أن لا یعدِلَها عَنّی، فَوَلّی عُمَرَ! فَسَمِعتُ وأطَعتُ، ثُمَّ إنَّ عُمَرَ اُصیبَ، فَظَنَنتُ أنَّهُ لا یعدِلُها عَنّی، فَجَعَلَها فی سِتَّةٍ أنَا أحَدُهُم! فَوَلَّوها عُثمانَ، فَسَمِعتُ وأطَعتُ، ثُمَّ إنَّ عُثمانَ قُتِلَ، فَجاؤونی فَبایعونی طائِعینَ غَیرَ مُکرَهینَ.[۱]

امام علی(ع):

پس از رحلت پیامبر خدا(ص)، من خود را سزاوارترینِ مردم به این کار (خلافت) می دانستم؛ امّا مردم بر ابو بکر توافق کردند و من هم پذیرفتم و فرمان بردم.

سپس مرگ ابو بکر فرا رسید و من فکر نمی کردم که او خلافت را از من بگرداند؛ لیکن عمر را گماشت و من باز پذیرفتم و فرمان بردم.

عمر که ضربت خورد، گمان می کردم که خلافت را از من بر نمی گرداند؛ امّا او آن را در یک گروه شش نفره قرار داد که من یکی از آنها بودم! و عثمان را به خلافت گماشت و من پذیرفتم و فرمان بردم.

تا آن که عثمان کشته شد و [مردم] نزد من آمدند و همگی داوطلبانه و بدون اجبار با من بیعت کردند.


[۱]. تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۳۹، اُسد الغابة: ج ۴ ص ۱۰۶ ح ۳۷۸۹ کلاهما عن یحیی بن عروة المرادی، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۴۶۴.