امیرالمؤمنین(ع) از کسانی که او را می شناختند لباس نخرید بلکه از کسی خریداری کرد که او نشناسد و نخواهد بخاطر مقامش به او تخفیف دهد.
خصائص الأئمّة(ع):
رُوِی عَن مَولی لِبَنِی الأَشتَرِ النَّخَعِی قالَ: رَأَیتُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیا(ع) وأَنَا غُلامٌ وقَد أتَی السّوقَ بِالکوفَةِ، فَقالَ لِبَعضِ باعَةِ الثِّیابِ: أ تَعرِفُنی؟ قالَ: نَعَم، أنتَ أمیرُ المُؤمِنینَ، فَتَجاوَزَهُ، وسَأَلَ آخَرَ، فَأَجابَ بِمِثلِ ذلِک، إلی أن سَأَلَ واحِدا فَقالَ: ما أعرِفُک، فَاشتَری مِنهُ قَمیصا، فَلَبِسَهُ، ثُمَّ قالَ: الحَمدُ للّه الَّذی کسا عَلِی بنَ أبی طالِبٍ.
وإنَّمَا ابتاعَ(ع) مِمَّن لا یعرِفُهُ؛ خَوفا مِنَ المُحاباةِ فی إرخاصِ مَا ابتاعَهُ.[۱]
خصائص الأئمّة(ع):
از یکی از غلامان خاندان اَشتر نخعی روایت شده که گفت: زمانی که نوجوان بودم، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) را دیدم که به بازار کوفه آمد. به لباس فروشی فرمود: «آیا مرا می شناسی؟».
گفت: آری. تو امیر مؤمنانی.
از او رد شد و از دیگری پرسید. او هم همان گونه پاسخ داد تا آن که به شخصی رسید که گفت: تو را نمی شناسم. از وی پیراهنی خرید و پوشید.
آن گاه فرمود: «سپاس، خدایی را که علی بن ابی طالب را پوشاند».
او از کسی لباس خرید که وی را نمی شناخت، که مبادا به جهت امیر مؤمنان بودنش ارزان تر بفروشد.
[۱]. خصائص الأئمّة(ع): ص۸۰، مستدرک الوسائل: ج ۳ ص ۳۲۰ ح ۳۶۷۹ وراجع الطبقات الکبری: ج ۳ص ۲۸، تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۸۴، التاریخ الکبیر: ج ۷ ص ۱۳۲، أنساب الأشراف: ج ۲ ص ۳۶۹، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۷، ص ۱۷۶.