احادیث داستانی پذیرش توبه زن زناکار و قاتل فرزند

رسول گرامی اسلام(ص) به زنی که در اثر زنا بچه آورده بود و سپس او را کشته بود، نوید داد که اگر توبه کند، در قیامت عقاب نخواهد شد.

تفسیر الطبری عن أبی هریرة:

صَلَّیتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ(ص) العَتَمَةَ، ثُمَّ انصَرَفتُ فَإِذَا امرَأَةٌ عِندَ بابی، ثُمَ سَلَّمَت، فَفَتَحتُ ودَخَلتُ، فَبَینا أنَا فی مَسجِدی اُصَلّی، إذ نَقَرَتِ البابَ، فَأَذِنتُ لَها، فَدَخَلَت فَقالَت: إنّی جِئتُک أسأَلُک عَن عَمَلٍ عَمِلتُ، هَل لی مِن تَوبَةٍ؟ فَقالَت: إنّی زَنَیتُ ووَلَدتُ، فَقَتَلتُهُ، فَقُلتُ: لا، ولا نَعِمتِ العَینَ ولا کرامَةَ. فَقامَت وهِی تَدعو بِالحَسرَةِ تَقولُ: یا حَسرَتاه، أخُلِقَ هذَا الحُسنُ لِلنّارِ؟ قالَ: ثُمَّ صَلَّیتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ(ص) الصُّبحَ من تِلک اللَّیلَةِ، ثُمَّ جَلَسنا نَنتَظِرُ الإِذنَ عَلَیهِ، فَأَذِنَ لَنا، فَدَخَلنا، ثُمَّ خَرَجَ مَن کانَ مَعِی، وتَخَلَّفتُ، فَقالَ: ما لَک یا أبا هُرَیرَةَ، ألَک حاجَةٌ؟ فَقُلتُ لَهُ: یا رَسولَ اللّهِ! صَلَّیتُ مَعَک البارِحَةَ، ثُمَّ انصَرَفتُ. وقَصَصتُ عَلَیهِ ما قالَتِ المَرأَةُ، فَقالَ النَّبِی(ص): ما قُلتَ لَها؟ قالَ: قُلتُ لَها: لا وَاللّهِ ولا نَعِمتِ العَینَ ولا کرامَةَ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): بِئسَ ما قُلتَ، أما کنتَ تَقرَأُ هذِهِ الآیةَ:«وَ الَّذِینَ لاَ یدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا ءَاخَرَ وَلاَ یقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ»[۱]...الآیةَ«إِلاَّ مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَلِحًا»[۲]؟! فَقالَ أبو هُرَیرَةَ: فَخَرَجتُ، فَلَم أترُک بِالمَدینَةِ حِصنا ولا دارا إلاّ وَقَفتُ عَلَیها، فَقُلتُ: إن تَکن فیکمُ المَرأَةُ الَّتی جاءَت أبا هُرَیرَةَ اللَّیلَةَ، فَلتَأتِنی وَلتُبشِر، فَلَمّا صَلَّیتُ مَعَ النَّبِی(ص) العِشاءَ، فَإِذا هِی عِندَ بابی، فَقُلتُ: أبشِری، فَإِنّی دَخَلتُ عَلَی النَّبِی(ص)، فَذَکرتُ لَهُ ما قُلتِ لی، وما قُلتُ لَک، فَقالَ: بِئسَ ما قُلتَ لَها، أما کنتَ تَقرَأُ هذِهِ الآیةَ؟ فَقَرَأتُها عَلَیها، فَخَرَّت ساجِدَةً، فَقالَت: الحَمدُ للّه الَّذی جَعَلَ مَخرَجا وتَوبَةً مِمّا عَمِلتُ، إنَّ هذِهِ الجارِیةَ وَابنَها حُرّانِ لِوَجهِ اللّهِ، وإنّی قَد تُبتُ مِمّا عَمِلتُ.[۳]

تفسیر الطبری ـ به نقل از ابو هریره ـ:

با [امامتِ] رسول خدا(ص) نماز عشا خواندم، و به خانه برگشتم و دیدم زنی در کنار در خانه من ایستاده است. او سلام کرد. من در را باز کردم و وارد خانه شدم و چون من در جایگاه نمازم مشغول به نماز شدم، او دقّ الباب کرد و من به او اجازه ورود دادم. وارد شد و گفت: آمده ام تا از تو درباره کاری که کرده ام بپرسم که آیا برای من توبه ای هست؟ و گفت: من زنا کردم و بچه آوردم و بچه را کشتم. گفتم: نه، [توبه ات قبول نیست]. نه کار شایسته ای کردی و نه کریمانه! آن زن برخاست در حالی حسرت زده بود و می گفت: دریغ! چه بد! آیا این زیبایی برای آتش آفریده شده است؟

من نماز صبح پس از آن شب را با رسول خدا(ص) خواندم و نشستیم تا اجازه ورود به خدمت ایشان به ما داده شود. به ما اجازه داد و ما وارد شدیم. کسانی که با من بودند، بیرون رفتند و من ماندم. رسول خدا(ص) فرمود: ای ابو هریره، چه شده، آیا کاری داری؟ به ایشان گفتم: ای رسول خدا، من دیشب با شما نماز خواندم و رفتم، بعد ماجرای پیش آمده و حرف های آن زن را برای ایشان بازگو کردم. پیامبر(ص) فرمود: به او چه گفتی؟ من به او گفتم: نه به خدا، تو نه کار شایسته ای کردی و نه کریمانه! رسول خدا(ص) فرمود: چه بد حرفی زدی! آیا این آیه را نخوانده ای؟ «کسانی که با خداوند معبودی دیگری را نمی خوانند و افرادی که ریختن خونشان را خداوند حرام کرده، نمی کشند؛ مگر به حق...» تا آخر آیه، «مگر آنها که توبه کردند و مؤمن شدند و کار شایسته کردند». ابو هریره گفت: من بیرون آمدم و خانه و کاشانه ای در مدینه نبود، مگر این که در برابر آن ایستادم، و گفتم: اگر زنی از شما دیشب (برای پرسیدن پرسشی) پیش ابوهریره آمده، حتما پیش من بیاید تا خبر خوشی دریافت کند.

وقتی من نماز عشایم را با پیامبر(ص) خواندم (و برگشتم) دیدم آن زن کنار در خانه من ایستاده است. به او گفتم: شادمان باش! من خدمت پیامبر رسیدم و هم حرف های تو، و هم سخنی که من به تو گفته بودم، با ایشان در میان گذاشتم، که ایشان فرمود: چه بد حرفی به او گفتی! آیا این آیه را نخوانده ای؟ من آن آیه را برای آن زن خواندم. او به سجده افتاد و گفت: ستایش برای خدایی است که راه خروج و بازگشت را از کاری که کردم (برای من) قرار داد. این کنیز و پسرش در راه خدا آزاد و من از هر چه که کردم، توبه کرده ام.


[۱]. الفرقان، الآیة ۶۸.

[۲]. الفرقان، الآیة ۷۰.

[۳]. تفسیر الطبری: ج ۱۱ الجزء ۱۹ ص ۴۳، تفسیر ابن کثیر: ج ۶ ص ۱۳۹، تهذیب التهذیب: ج ۴ص ۴۳۲ الرقم ۶۲۴۵، تفسیر ابن أبی حاتم: ج ۸ ص ۲۷۳۵ ح ۱۵۴۴۳ کلّها نحوه، الدرّ المنثور: ج ۶ ص ۲۷۹، دانشنامه قرآن و حدیث ج ۱۸ ص ۲۸.