احادیث داستانی اشتیاق برای بیعت با امام علی(ع)

پس از مرگ عثمان مردم برای بیعت به امام علی(ع) هجوم بردند و حضرت آن هجوم را گزارش می کند.

الامام علی(ع) ـ فی وَصفِ بَیعَتِهِ ـ:

بَسَطتُم یدی فَکفَفتُها، ومَدَدتُموها فَقَبَضتُها، ثُمَّ تَداککتُم عَلَی تَداک الإِبِلِ الهیمِ عَلی حِیاضِها یومَ وِردِها، حَتَّی انقَطَعَتِ النَّعلُ، وسَقَطَ الرِّداءُ، ووُطِئَ الضَّعیفُ، وبَلَغَ مِن سُرورِ النّاسِ بِبَیعَتِهِم إیای أنِ ابتَهَجَ بِهَا الصَّغیرُ، وهَدَجَ إلَیهَا الکبیرُ، وتَحامَلَ نَحوَها العَلیلُ، وحَسَرَت إلَیهَا الکعابُ.[۱]

امام علی(ع) ـ در وصف چگونگی بیعت مردم با ایشان ـ:

دست مرا گشودید و من آن را بستم. آن را کشیدید و من جمعش کردم. سپس مانند شتران تشنه ای که در روز آبشان به آبشخورهایشان هجوم می برند، به طرف من هجوم آوردید، تا آن جا که بند کفش پاره شد، و ردا افتاد، و ناتوان، لگدمال شد، و شادمانی مردم از بیعتشان با من بِدان جا رسید که کودکان نیز از آن خوش حال بودند، و پیران با گام های لرزان، و آدم های علیل و بیمار، کشان کشان، و دخترکان نورسیده با سر و روی برهنه به تماشای آن، بیرون آمدند


[۱]. نهج البلاغة: الخطبة ۲۲۹، بحار الأنوار: ج ۳۲ ص ۵۱ ح ۳۵، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۴۵۸.