احادیث داستانی اسلام آوردن امام علی(ع) و حضرت خدیجه(س)

ماجرای چگونگی اسلام آوردن امام علی(ع) و حضرت خدیجه(س) در این حدیث بیان شده است.

الإمام الکاظم(ع):

سَأَلتُ أبی؛ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ(ع) عَن بَدءِ الإِسلامِ، کیفَ أسلَمَ عَلِی(ع)، وکیفَ أسلَمَت خَدیجَةُ رَضِی اللّهُ عَنها؟... فَقالَ لی أبی: إنَّهُما لَمّا أسلَما دَعاهُما رَسولُ اللّهِ(ص) فَقالَ: یا عَلِی ویا خَدیجَةُ، أسلَمتُما للّهِِ وسَلَّمتُما لَهُ. وقالَ: إنَّ جَبرَئیلَ عِندی یدعوکما إلی بَیعَةِ الإِسلامِ، فَأَسلِما تَسلَما، وأَطیعا تُهدَیا. فَقالا: فَعَلنا وأَطَعنا یا رَسولَ اللّهِ.

فَقالَ: إنَّ جَبرَئیلَ عِندی یقولُ لَکما: إنَّ لِلإِسلامِ شُروطا وعُهودا ومَواثیقَ، فَابتَدِئاهُ بِما شَرَطَهُ اللّهُ عَلَیکما لِنَفسِهِ ولِرَسولِهِ؛ أن تَقولا: «نَشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریک لَهُ فی مُلکهِ، ولَم یلِدهُ والِدٌ ولَم یلِد وَلَدا ولَم یتَّخِذ صاحِبَةً، إلها واحِدا مُخلِصا، وأَنّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ، أرسَلَهُ إلَی النّاسِ کافَّةً بَینَ یدَی السَّاعَةِ، ونَشهَدُ أنَّ اللّهَ یحیی ویمیتُ، ویرفَعُ ویضَعُ، ویغنی ویفقِرُ، ویفعَلُ ما یشاءُ، ویبعَثُ مَن فِی القُبورِ». قالا: شَهِدنا.

قالَ: وإسباغُ الوُضوءِ عَلَی المَکارِهِ؛ غَسلُ الیدَینِ وَالوَجهِ وَالذِّراعَینِ، ومَسحُ الرَّأسِ ومَسحُ الرِّجلَینِ إلَی الکعبَینِ. وغُسلُ الجَنابَةِ فِی الحَرِّ وَالبَردِ، وإقامُ الصَّلاةِ، وأَخذُ الزَّکاةِ مِن حِلِّها، ووَضعُها فی أهلِها، وحِجُّ البَیتِ، وصَومُ شَهرِ رَمَضانَ، وَالجِهادُ فی سَبیلِ اللّهِ، وبِرُّ الوالِدَینِ، وصِلَةُ الرَّحِمِ، وَالعَدلُ فِی الرَّعِیةِ، وَالقَسمُ بِالسَّوِیةِ، وَالوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ [ورَفعُها] إلَی الإِمامِ؛ فَإِنَّهُ لا شُبهَةَ عِندَهُ، وطاعَةُ وَلِی الأَمرِ بَعدی، ومَعرِفَتُهُ فی حَیاتی وبَعدَ مَوتی، وَالأَئِمَّةِ مِن بَعدِهِ واحِدا فَواحِدا، ومُوالاةُ أولِیاءِ اللّهِ، ومُعاداةُ أعداءِ اللّهِ، وَالبَراءَةُ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ وحِزبِهِ وأَشیاعِهِ... وَالحَیاةُ عَلی دینی وسُنَّتی، ودینِ وَصِیی وسُنَّتِهِ إلی یومِ القِیامَةِ، وَالمَوتُ عَلی مِثلِ ذلِک، غَیرَ شاقَّةٍ لِأَمرِهِ، ولا مُتَقَدِّمَةٍ ولا مُتَأَخِّرَةٍ عَنهُ، وتَرک شُربِ الخَمرِ، ومُلاحاةِ النّاسِ.

یا خَدیجَةُ، فَهِمتِ ما شَرَطَ عَلَیک رَبُّک؟ قالَت: نَعَم، وآمَنتُ وصَدَّقتُ، ورَضیتُ وسَلَّمتُ. قالَ عَلِی(ع): وأَنَا عَلی ذلِک.

فَقالَ: یا عَلِی، تُبایعُ عَلی ما شَرَطتُ عَلَیک؟ قالَ: نَعَم.

قالَ: فَبَسَطَ رَسولُ اللّهِ(ص) کفَّهُ فَوَضَعَ کفَّ عَلِی فی کفِّهِ فَقالَ: بایعنی یا عَلِی عَلی ما شَرَطتُ عَلَیک، وأَن تَمنَعَنی مِمّا تَمنَعُ مِنهُ نَفسَک. فَبَکی عَلِی(ع) وقالَ: بِأَبی واُمّی لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ.[۱]

امام کاظم(ع):

از پدرم جعفر بن محمّد(ع) در باره آغاز اسلام، و این که علی(ع) و خدیجه(ع)چگونه اسلام آوردند، پرسیدم....

پدرم به من فرمود: «چون آن دو اسلام آوردند، پیامبر خدا(ص) آنان را فرا خواند و فرمود: ای علی و ای خدیجه! شما دو تن برای خدا اسلام آوردید و در برابرش تسلیم گشتید. جبرئیل، نزد من است و شما را به بیعت با اسلام فرا می خواند. پس اسلام آورید تا سالم بمانید، و فرمان برید تا هدایت شوید!

آن دو گفتند: چنین کردیم و فرمان برداریم، ای پیامبر خدا!

پیامبر فرمود: جبرئیل، نزد من است و به شما می گوید: اسلام، شرط ها و عهدها و پیمان هایی دارد. پس، آن را به آنچه خداوند برای خودش و پیامبرش بر شما شرط کرده است، آغاز کنید و بگویید: از سرِ اخلاص گواهی می دهیم که خدایی جز خدای یکتا نیست؛ یگانه است و در جهانداری، شریکی ندارد؛ نه پدری او را به وجود آورده است و نه فرزندی دارد و نه همسری گزیده است و خدایی یکتاست، و [گواهی می دهیم که] محمّد، بنده و فرستاده اوست، و او را به سوی مردمان تا روز قیامت فرستاده است، و گواهی می دهیم که خداست که زنده می کند و می میراند، و بالا می برد و پست می گرداند، و توانگر می سازد و فقیر می کند، و آنچه بخواهد، انجام می دهد، و کسانی را که در گورهایند، دوباره زنده می کند.

آن دو گفتند: گواهی می دهیم.

پیامبر(ص) ادامه داد: و وضوی شاداب گرفتن در شرایط سخت، [یعنی] شستن دست ها و صورت و ساعدها، و مسح کردن سر و پاها تا برآمدگی آنها، و [نیز] غسل جنابت کردن در گرما و سرما، و خواندن نماز، و پرداخت زکات از راه حلالش و صرف کردن آن در میان مستحقّانش، و گزاردن حجّ خانه خدا، و روزه ماه رمضان، و جهاد کردن در راه خدا، و نیکی کردن به پدر و مادر، و به جا آوردن صله رحم، و دادگری با رعیت، و تقسیم عادلانه[ی غنایم و بیت المال]، و درنگ کردن در گاه شبهه [و ارجاع دادنش] به امام ـ زیرا برای او شبهه ای وجود ندارد ـ، و اطاعت کردن از ولی امر پس از من، و شناخت او در زمان حیات من و پس از مرگم، و شناخت یکایک امامان پس از او، و دوستی با دوستان خدا، و دشمنی با دشمنان خدا، و بیزاری جستن از شیطانِ رانده شده [از درگاه قرب الهی] و دار و دسته او و پیروانش...، و زیستن بر دین و سنّت من و دین و سنّت وصی من تا روز رستاخیز، و نیز بر اینها مُردن، بی آن که از فرمان او (وصی من) سرپیچی شود، و از او پیش افتد یا پس بماند، و ترک باده آشامی و ناسزا گویی به مردم. ای خدیجه! آنچه را پروردگارت بر تو شرط کرده است، در یافتی؟

گفت: آری. و بِدانها ایمان آورد و تصدیق کرد و رضایت داد و گردن نهاد.

علی(ع) گفت: و من نیز.

پیامبر(ص) فرمود: ای علی! آیا با این شرط ها که گفتم، بیعت می کنی؟

گفت: آری.

پیامبر خدا(ص) کف دستش را گشود و کف دست علی را در کف خویش نهاد و فرمود: ای علی! با من بر اساس آنچه با تو شرط کردم و این که آنچه را که از خودت باز می داری، از من باز داری، بیعت کن.

علی(ع) گریست و گفت: پدر و مادرم به فدایت! هیچ نیرو و توانی نیست، مگر از سوی خدا».


[۱]. طرف من الأنباء والمناقب: ص ۱۱۵ عن عیسی بن المستفاد، بحار الأنوار: ج ۱۸ ص ۲۳۲ ح ۷۵ و ج ۶۸ ص ۳۹۲ ح ۴۱، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۳۶۲.