نامه نوشته بودند که بیا، و خیانت کردند، و سپس گرفتاری امت به جلادی چون حجاج و قتل عام شیعیان ائمه و جعل احادیث فراوان و خفقان تا حدی که:
قتلت شيعتنا بكل بلدة و قطعت الأيدي و الأرجل علی الظنة و كان من يذكر بحبنا و الانقطاع إلينا سجن أو نهب ماله أو هدمت داره... حتی إن الرجل ليقال له زنديق أو كافر أحب إليه من أن يقال شيعة علی...۱
این اندک، نشانگر ظلم بسیاری است که بر دوستداران اهل بیت وارد شد و از بخشنامه معاویه آغاز شد و تا زمان عمر بن عبد العزیز آشکارا ادامه داشت، تا آنجا که برای نقل حدیث از امام علی _ علیه السلام _ _ اگر نقلی پنهانی صورت میگرفت _ حتی از بردن نام ایشان ابا داشتند و میترسیدند و او را ابوزینب میخواندند.۲ لذا هر کس دوستدار اهل بیت بود، باید به زودی منتظر چنین بخشنامه و اقدامات در پیش میبود و فقر را چون تنپوشی میپذیرفت و بر آن صبر میکرد، همان فقر ممدوح هدف دار است. و این پیش گوییها و خبر دادن از آینده در سخنان امام فراوان است و به تعبیر ابن ابی الحدید همه محقق شده است؛ به عنوان مثال، شارح معتزلی نهج البلاغه در فصلی خاص تحت عنوان [فصل فی ذکر أمور غیبیة، أخبر بها الامام ثم تحققت] میگوید: «بدان که حضرت _ علیه السلام _ در این فصل به خدایی که جانش در دست اوست قسم یاد میکند، که ایشان از هر چه تا قیامت برایشان رخ دهد خبر میدهم، و این که کدام به مرگ طبیعی میمیرند و کدام کشته میشوند و در کجا و توسط که و فرمانده کیست و ساربان کدام است و رعیت که؟ کدام هدایت یابد و کدام گمراه ماند؟ ابن ابی الحدید این همه را برای حضرت امیر به راحتی میپذیرد و میگوید:
و هذه الدعوی ليست منه _ عليه السلام _ ادعاء الربوبية، و لا ادعاء النبوة، و لكنه كان يقول: إن رسول الله _ صلی الله عليه و آله _ أخبره بذلك.
سپس میآورد که ما خبر دادن او از غیب را آزمودهایم و آن را موافق واقع یافتیم، از این رو بر راستی ادعای یاد شده استدلال آوردیم، همچون خبر دادن از کشته شدن خود، «و إخباره عن قتل الحسین ابنه، و ما قاله فی کربلاء...» ۳
سید عباس موسوی نیز این معنا را برداشت کرده میگوید:
1.. شرح ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۳ _ ۴۴.
2.. همان، ج۴، ص۷۳.
3.. همان، ج۷، ص۴۷ _ ۴۹.