استعداد قابل برداشت است و آن، آماده کردن پوششی برای امان از فقر است. یکی از وجوهی که از کلام عرب نیز بر آن شاهد وجود دارد و سخن امام هم محتمل آن میتواند بود، این است که معنای استعداد جلباب و تجفاف برای فقر به معنای حفاظت خود از فقر باشد. چنان که در بیت سری رفاء دیدیم:
كمتّقٍ لفحَ نار يستعد لهابالجهل درعين من نفط و كبريت
یعنی از روی نادانی دو زره برای مقابله با آتش آماده میکند: یکی از نفت و دیگری از کبریت (که هیچ یک او را از شر آتش در امان قرار نمیدهد، بلکه بر شدت آن میافزاید).
در روایت فوق گویی امام _ علیه السلام _ شیعیان خود را از فقر حذر داده، میفرماید کسی که دوستدار ماست، خود را از فقر میرهاند، و مسلماً با این تأویل مفهوم مذموم و نکوهیده فقر مد نظر بوده است.
لذا این تفسیر با تفسیر پیش گفته در تناقض و تضاد نیستند، بلکه هیچ یک فقر را مدح نمیکنند و پذیرش فقری که به خاطر شرایط زمان بر محب اهل بیت وارد میشود، پذیرش خود فقر به عنوان فضیلت نیست، بلکه ترجیح فقری است که مذموم است بر از دست رفتن ایمان، و این فقر هدفدار است. انسان در فقر هدفدار به دنبال فقیر شدن نیست که ذم شود، بلکه فقر بر او تحمیل میشود و اگر او را یارای دفع آن نباشد بر آن صبر میکند تا ایمانش به خاطر دفع فقر به خطر نیفتد.
این معنا را لفظ جلباب و به ویژه لفظ تجفاف تأیید و تقویت میکند. چنان که گذشت، تجفاف پوششی بود که برای حفظ اسب در جنگ در مقابل تیرها و زخمهای دشمن بر او پوشانده میشد، یعنی محافظ بدن وی از زخم و تیرهاست.
همچنین ممدوح نبودن فقر بذاته در روایات، مؤید دیگری بر این امر است که شیعیان امر شوند به حفظ خود از فقر و این معنا از لفظ، بدون مقدر دانستن محذوفی از قبیل «یوم الفقر» و حمل فقر بر معنایی غیر مصطلح و به دور از مناسبت با سایر الفاظ متن روایت انجام میگیرد.
نکته: چنانچه اشاره شد، این دو معنا با هم تعارضی ندارند و قابل جمعاند، و بسا هر دو مراد متکلم و معصوم _ علیه السلام _ بوده باشد؛ زیرا شخص میتواند فقر را بر غنای همراه با دشمنی اهل بیت ترجیح دهد؛ اما لزوماً آن را نپذیرد و با آن مقابله کند و چون چارهای نیافت، آن را در کنار دوستی اهل بیت به جان بخرد.